بهار من،بهار من فدای تو
هرآنچه در وجود من،همیشه از برای تو
دلم گرفته بود وغم،نشسته در وجود من
ولی دوباره زنده شد دلم،زنغمه صدای تو
توهمدم درون من،توهمنشین کوی من
من وتمام عشق من،فدایی سرای تو
به آن نگاه نافذت،گره به جان من زدی
فتاده آهوی دلم،به دام پربهای تو
به روی ناز مه جبین،به آن صدای دلنشین
به قلب پر زمهر خود،زبان شده ثنای تو
اگرچه هر دوعاشقیم،ولی بدون یار غار
توهمدمی برای من،من آشنا برای تو
تاریخ : شنبه 95/1/7 | 10:7 عصر | نویسنده : | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.